سوالاتی پیرامون تعدد زوحات،ختنه،سلول زنده،خوابنامه ها


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وب ما خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گروه دانلود ستار و آدرس downloadstar.loxblog.com   لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. (توجه: لینکهای تبلیغاتی ثبت نخاهد شد. برای درج لینک تبلیغاتی در بخش تبلیغات متنی با مدیر سایت تماس بگیرید.)








آمار مطالب

:: کل مطالب : 177
:: کل نظرات : 8

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 232
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 238
:: بازدید ماه : 1104
:: بازدید سال : 11455
:: بازدید کلی : 630932

RSS

Powered By
loxblog.Com

تبلیغات
سوالاتی پیرامون تعدد زوحات،ختنه،سلول زنده،خوابنامه ها
یک شنبه 16 آذر 1393 ساعت 10:55 | بازدید : 365 | نوشته ‌شده به دست گروه دانلود ستار | ( نظرات )

سلام دوستان عزیز....دوستان تصمیم دارم تو این پست ب چند سوال مذهبی پاسخ بدم....البته من در اون حد نیستم ک بخام پا تو گفش بزرگترها کنم...این سوالات و پاسخشون از کتاب پاسخ ب پرسشهای مذهبی تالیف آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحان ست...ب نظر میرسه سوالاتی هستند ک دست کم گوشه ای از ذهن ما مسلمانان رو درگیر کرده و بد نیست ک ب این طریق حواب بزرگان رو به این سوالات نقل کنیم شاید کسی با این کار کمی ذهنش آرامتر ش.....

 

سؤال: درست است که هر گاه مردان رعایت اصول عدالت و انصاف را در موضع تعدّد زوجات و طلاق بکنند ـ یعنى بى جهت زنان خود را طلاق نگفته و زنهاى متعدّدى را سرگردان ننمایندـ شخصیّت و مقام و حقوق زن محفوظ مانده، توهین و ظلمى به او نخواهد شد و در بسیارى از موارد مشکلات ناشى از به هم خوردن تعادل میان تعداد زنان و مردان از این راه حل مى گردد.
امّا در زمان ما که بسیارى از مسلمانها متأسّفانه مسلمان اسمى هستند و کمتر به مقرّرات مذهبى پایبندند، از قانون تعدّد زوجات سوء استفاده مى نمایند. در این صورت این سؤال پیش مى آید که در اسلام براى چنین مردان هوسباز چه پیش بینى هایى شده و چگونه سوء استفاده هاى آنان کنترل و محدود مى شود؟
 
پاسخ: اصولا قوانین هر چه هم خوب و متین باشد تا ضامن اجرا نداشته باشد کافى براى خوشبختى و سعادت افراد جامعه نخواهد بود.
گرچه ممکن است تعلیم و تربیت و ایمان به خدا بسیارى از مردم را از سوء استفاده و قانون شکنى باز دارد ولى در عین حال، عوامل یاد شده هیچ گاه بطور کلّى نخواهد توانست تمام مردم را وظیفه شناس و مقرراتى بار آورد. خواه ناخواه افرادى هم پیدا خواهند شد که بر خلاف قانون رفتار کرده و از آن سوء استفاده نمایند.
بنابراین، براى تأمین عدالت اجتماعى و حمایت از قانون و افراد ستمدیده، مقام مسؤولى لازم است تا بر اعمال مردم نظارت کند و در اجراى قوانین بکوشد و آن مقام مسؤول حکومت اسلامى است.
به خاطر همین اصل است که اسلام اختیارات وسیعى در زمینه اجراى قوانین به حکومت اسلامى داده است که هر گاه تربیت افراد، براى اجراى قوانین و وظیفه شناسى آنان نباشد، و بخواهند پا از گلیم خود فراتر نهند و از قوانین دین سوء استفاده نمایند، حکومت اسلامى حق داشته باشد براى حمایت از قانون و طرفدارى از افراد ستمدیده اقدام کند و متجاوز و سوء استفاده کننده را سر جاى خود بنشاند.
در این موضوع فرقى میان طلاق و تعدّد زوجات و دیگر ابواب فقه اسلامى نیست; یعنى، همان طور که حکومت اسلامى در موارد جرایم و جنایات و تجاوز به حقوق دیگران طرفدار مظلومان و دشمن ستمکاران و متجاوزان است، در مورد طلاق و تعدّد زوجات نیز چنانچه باعث تعدّى و اجحاف بر زن باشد و از این راه حقوق و حیثیت زن مورد تجاوز مرد قرار گیرد، حق دارد در حدود اختیارات خود جلو سوء استفاده مردان را بگیرد و از زنان ستمدیده حمایت کند.
بعلاوه، یک نکته را همیشه و در جمیع ابواب مختلف فقه اسلامى باید در نظر داشت و آن این که:
قوانین اسلام مانند حلقه هاى زنجیر متّصل و به هم پیوسته است و هیچ گاه نباید یکى را بدون دیگرى در نظر گرفت و آن گاه به بحث و انتقاد پرداخت، همیشه قوانین اسلام را با محیطى که اسلام در آن حکومت مى کند و دستوراتش در آن اجرا مى شود باید سنجید نه هر محیطى; مثلا احکام حدود و دیانت اسلام، قضاوت و حکومت اسلام و ازدواج و طلاق اسلام را در محیطى باید مورد بررسى قرار داد که تمام مبانى حقوقى و اعتقادى اسلام در آن کاملا اجرا مى شود.
روى این حساب، هر گاه تمام قوانین اسلام را آن طور که هست به مرحله اجرا درآورند، در آن صورت طبعاً کسى اقدام به قانون شکنى و تجاوز به حریم دیگران نمى کند و به اصطلاح مردان از قانون تعدّد زوجات، فقط زن گرفتن و از حقّ طلاق به زور زن را طلاق دادن نمى فهمیدند، بلکه به جمیع مقرّرات اسلام پایبند مى شدند.

سؤال: فلسفه ختنه از نظر بهداشت چیست؟
 
پاسخ: پاسخ این سؤال روشن است; زیرا:
1- تشکیل عفونت بین غشا و سر آلت تناسلى در عدّه اى از کسانى که ختنه نشده اند زیاد دیده مى شود و عمل ختنه از این ابتلا جلوگیرى مى کند.
2- آمار نشان مى دهد که سرطان آلت، در کسانى که ختنه نشده اند بیشتر است; البتّه باید در نظر داشت در شیر خوارانى که زود ختنه مى شوند به علّت عدم رعایت نکات بهداشتى، با تشکیل زخم سر آلت، احتمال تنگى سوراخ انتهاى خارجى مجراى ادرار وجود دارد، ولى باید مراقب آنها بود که ضمن استفاده از فواید این وظیفه مذهبى، از زیان هاى احتمالى ناشى از عدم انجام صحیح آن برکنار بمانند.

 

 

 

سؤال: آیا دانشمندان امروز موفّق شده اند «سلّول زنده» بسازند و اگر موفّق شده اند، آیا این موفّقیّت مى تواند مقدّمه ساختن یک بشر کامل در خارج از رحم مادر (که طریق طبیعى به وجود آمدن انسان است) بشود؟
اگر دانشمندان روزى بتوانند بشر کامل بسازند این موفّقیّت با این اصل که «حیات و زندگى همه زندگان در دست خداوند است» چگونه سازگار خواهد بود؟!
 
پاسخ: با وجود کوششها و تحقیقات دامنه دار و آزمایشهاى وسیعى که دانشمندان براى پى بردن به اسرار حیات و ساختن واحد زنده، یعنى «سلول» تاکنون به عمل آورده اند; هنوز اسرار حیات و دقایق «ساختمان سلّول» به درستى معلوم نگشته است.
وضع سلّولـ مخصوصاً از نظر وظایف خاصّ هر قسمت از سلّول ـ در به وجود آمدن و رشد حیات بسیار پیچیده و مرموز است و تا امروز این وظائف پیچیده به درستى آشکار نشده است.
دانشمندان با همه این کوششها تاکنون موفّق به ساختن سلّول زنده نشده اند; ولى نظر به پیشرفتهایى که در زیست شناسى هر روز به عمل مى آید، ساختن سلّول زنده را کار محال و غیر ممکنى نمى دانند و هم اکنون با تمام نیرو مى کوشند تا به این هدف نائل شوند.
ساختن انسان در خارج رحم از طریق پرورش دادن سلول زنده اى که به دست بشر ساخته شده، از نظر علمى چنان پیچیده و مشکل است که اظهار نظر درباره امکان آن از نظر دانشمندان ارزش علمى ندارد; ساختن یک انسان موقوف بر این است که اوّل بتوانند «اسپر ماتوزوئید» و «اوول» را که دو سلّول اصلى تشکیل دهنده یک انسان هستند بطور مصنوعى بسازند; در حالى که این دو، سلّولهاى ساده اى نیستند و نظر به تشکیلات خاص و بسیار پیچیده «ژنها و کروموزومها» که در این سلّول وجود دارند و صفات و خلق و خوى انسانیّت و به اصطلاح امتیازات یک انسان بر جانداران دیگر، بطور وراثت در آنها مکنون است، ساختن اسپرماتوزوئید و اوول تقریباً غیر ممکن به نظر مى رسد; زیرا ساختن یک سلول زنده ساده غیر از ساختن سلّولى است که ده ها امتیازات بدنى و روحى یک انسان را در خود داشته باشد و پس از تکامل، یک انسان عادّى بشود!
بنابراین، جواب این سؤال که آیا بشر تاکنون موفّق به ساختن سلّول زنده شده، فعلا منفى است.
ولى در هر حال، آنچه مهّم است این است که اگر فرضاً دانشمندان روزى بتوانند «نطفه انسان» را بطور مصنوعى بسازند و از آن انسان کاملى به وجود آورند، تازه این کار اصلا منافاتى با این اصل که «حیات در دست خداوند است» نخواهد داشت.
توضیح این که: منظور از جمله «حیات در دست خداوند است» این است که «حیات» یک پدیده غیر مادّى و نمود خاصّى از هستى است که هستى خود را مانند همه موجودات مادّى و غیر مادّى جهان از خداوند مى گیرد; خداوند است که در جهان هستى نمودى به صورت «حیات» پدید مى آورد.
آفرینش حیات مخصوص خداوند است، چنان که خلق هر موجود مادّى و غیرمادّى دیگر هم به دست خداوند است، همان طور که هیچ دانشمندى نمى تواند به یک قطعه از مادّه هستى ببخشد نمى تواند به حیات هم هستى ببخشد، پس در هر کجا که «حیاتى» هست آن حیات را خدا داده و او آفریده است و معناى مخصوص بودن حیات به خداوند جز این نیست.
روى این حساب، اگر دانشمندان روزى سلّول زنده بسازند کارى جز فراهم نمودن مقدّمات پیدایش حیات در آن سلول نکرده اند; آنها مواد معیّنى را به نسبتى خاص و در شرایط خاصّى ترکیب مى کنند و مى بینند «حیات» به آنها قدم گذاشت; امّااین خاصیّت را چه کسى به آن مواد بخشیده است؟ مسلّماً کسى جز خدا نخواهد بود.
بدین ترتیب، اگر انسانى هم ساخته شود، حیات خود را در تمام مراحل هستى از خدا مى گیرد و در هر حال آنچه که به دست دانشمندان آماده شده، جز فراهم شدن شرایط براى پیدایش حیات از طرف خدا نبوده است.
به عبارت دیگر: ایجاد سلّول زنده به وسیله دانشمندان (اگر فرضاً در آینده چنین چیزى عملى شود) شبیه به مونتاژ کردن قطعات مختلف اتومبیلهایى است که از خارج وارد مى گردد. بدیهى است سازنده این اتومبیلها مونتاژگران نیستند، بلکه آنها هستند که قطعات آن را با کیفیّت مخصوص ساخته و پرداخته اند. (دقّت کنید).

 

 

آیا این خوابنامه ها صحیح است؟

سؤال: گاه گاهى خوابنامه هایى به نام خادم باشى آستان مقدّس پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نشر داده مى شود و ضمن سفارشهایى به مردم درباره پرهیز از گناهان، بشارت به ظهور امام زمان ارواحنا فداه از قول پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و با قید سال ظهور! داده مى شود، آیا این خوابنامه ها صحیح است؟ (1)
 
پاسخ: متأسّفانه این عمل ناپسند که بدون شک به تحریک بعضى از دشمنان اسلام و تشیّع انجام مى گیرد، سالهاست که تکرار مى گردد و هر سال جناب متولّى باشى! که اصولا به این نام و نشان شاید وجود خارجى ندارد! خواب تازه اى مى بیند و براى ظهور ولى عصر ارواحنا فداه تاریخ جدیدى تعیین مى کند و وقتى غلط از آب درآمد خواب دیگرى مى بیند!
ظاهراً جاعلین این خوابها به خیال خام خود مى خواهند بعضى از ساده دلان را در مورد ظهور حضرت ولى عصر(عج) متزلزل سازند، غافل از این که مسلمانان ـ هر قدر هم ساده دل باشند ـ گوش به این گونه اباطیل نمى دهند. تازه به فرض این که کسى چنین خوابى ببیند، از نظر مبانى مذهبى به هیچوجه اعتبار ندارد.


1. سؤال فوق قبل از انقلاب اسلامى مطرح شده است.

 

 

سؤال: اگر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و سایر پیامبران معصوم از گناه هستند، پس مقصود از آمرزیدن گناه پیامبر در این آیه «اِنّا فَتَحنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً* لِیَغفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنبِکَ وَ ما تَأَخّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیکَ وَ یَهدِیَکَ صِراطاً مُستَقیماً; ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم تا خداوند گناهان گذشته و آینده اى را که به تو نسبت مى دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید!»(1) چیست؟
 
پاسخ: نخست باید توجّه داشت که پایه گذاران نهضتها و مردان انقلابى که بر خلاف مسیر افکار عمومى گام برمى دارند و مى خواهند جامعه منحط و آلوده را با برنامه هاى مترقّیانه خود اصلاح کنند، در نخستین قدم با یک رشته مخالفتها و دروغها و نسبتهاى ناروا و تهمتهاى بى اساس روبه رو مى شوند. تهمت زدن یکى از حربه هاى رایج در جامعه هاى عقب افتاده است که رجال و شخصیتهاى بارز خود را- بر اثر کوتاهى فکر و کمى ظرفیّت - آماج تیرهاى زهرآگین تهمتها و نسبتهاى ناروا قرار مى دهند.
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز از این قاعده مستثنا نبوده، آن حضرت نیز با مخالفت قریش و تهمتهاى بى اساس آنان روبه رو گردید. کسى که تا دیروز امین و راستگو و پرهیزکار قریش بود، از روزى که با افکار پست آنها مخالفت نمود و مردم را به خداپرستى دعوت کرد به سحر و کهانت، به جنون و افترا بر خدا متّهم گردید و قرآن این تهمتها را از آنان نقل کرده، بطور مسلّم این گونه نسبتها اگر در حقّ عدّه اى مؤثّر نباشد، درباره عدّه اى ساده لوح و کم ظرفیت باعث شکّ و تردید در صدق گفتار و ادّعاى پیامبر مى باشد و به راستى یک دسته از مردم براى مدّتى در شکّ و تردید و دودلى نسبت به این تهمتها به سر مى بردند.
در چنین شرایطى چگونه ممکن است این تهمتها را از بین برد تا سیماى حقیقت از لابه لاى این اوهام آشکار شود.
راه اساسى یکى است و آن این است که مرد مبارز و ترقى خواه، مردى که مکتب و فکر و ایده اجتماعى دارد، اگر پیروز شد و محصول نتیجه کار خود را نشان داد و مردم به چشم خود فواید و منافع آن را دیدند، تهمتها و نسبتها نقش بر آب شده و جاى آن تهمتها را یک سلسله القاب زیبا که حاکى از عظمت و قدرت و معنویّت است مى گیرد; در غیر این صورت، چه بسا این تهمتها در اذهان بعضى تا مدّتى باقى مانده و درباره عدّه اى کارگر و مؤثر افتد.
عین این مطلب را درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى توان گفت: او با یک برنامه مترقّیانه، با یک سلسله قوانین تابناک که به نفع توده و به ضرر دستگاه حاکمه بود، قدم به صحنه مبارزه گذارد. او در این صحنه، از پیروزیها و موفقیتهاى آینده خود خبر مى داد و در پرتو عنایات خداوند و بر اثر استقامت و پایدارى خود و پیروان با وفایش بر تمام مشکلات پیروز آمد و کار به جایى رسید که پایگاه شرک و مرکز پیدایش این نسبتها به تسخیر مسلمانان درآمد و مکّه به عنوان یک پیروزى درخشان فتح گردید.
این پیروزى که سبب شد قریش با تمام قدرتهاى خود تحت سیطره و در قبضه اسلام درآیند، نتیجه بزرگترى را در بر داشت و آن این که چون این مرد مبارز در این صحنه پیروز گردید و نتیجه و محصول عالى خود را نشان داد و انقلاب معنوى خود را به ثمر رسانید، در پرتو این پیروزى دهان دروغ پردازان و تهمت زنان بسته شد. دیگر در پرتو این پیروزى چشمگیر نمى توان او را مجنون و دیوانه و یا ساحر و کاهن خواند; زیرا شخصى که داراى نقایص فکرى و روحى باشد، نمى تواند چنین انقلابى بکند.
بنابراین مراد از «ذنب» در آیه، همان تهمتهاى نارواست که تا پیش از فتح مکّه در دل ساده لوحان قریش وجود داشت و این پیروزى، تمام آن نسبتها را باطل کرد و دامن مقدّس این منجى جهان را از آنها پاک ساخت. بدیهى است اگر وضع به همان صورت پیش از فتح مکّه باقى مى ماند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) در صحنه مبارزه پیشرفت نمى کرد، تهمتها نیز ادامه مى یافت.
گواه بر این تفسیر دو چیز است:
1ـ صریح آیه این است که ما فتح مکّه را به وجود آوردیم تا در پرتو آن گناهان تو بخشیده شود.
اگر منظور از آمرزش گناه، همان باطل کردن تهمتها و نسبتهاى ناروا باشدـ بطورى که تفصیل آن را بیان کردیم ـ ارتباط این دو مطلب «فتح مکه» و «بخشیده شدن گناهان» صحیح و روشن خواهد بود; زیرا این دو پیروزى دهان مردم را نسبت به تکرار تهمتها بست; دیگر کسى او را متّهم نخواهد نمود; و اگر مقصود همان گناهان شرعى و نافرمانیها باشد، راه آمرزیده شدن این گونه گناهان همان استغفار و توبه است نه یک فتح نظامى و پیروزى ظاهرى.
2ـ مفادّ روشن آیه این است که فتح و پیروزى، موجبات بخشوده شدن گناهان گذشته و آینده را به وجورد آورد و این جمله در صورتى مى تواند معناى صحیح داشته باشد که منظور همان تهمتها و نسبتهاى ناروا باشد، یعنى این پیروزى بزرگ اجتماعى سبب شد که تهمتهاى گذشته از میان برود و در آینده نیز کسى از این تهمتها نزند، ولى اگر مراد همان گناه شرعى باشد، بخشیده شدن گناهان آینده مفهوم صحیحى نخواهد داشت.


1. سوره فتح، آیه 1 و 2.

 

 

 





:: موضوعات مرتبط: مطالب نویسنده , ,
:: برچسب‌ها: سوالات مذهبی , آیت الله مکارم شیرازی،جعفر سبحانی،ختنه،دلیل ختنه،تعدد زوجات،خوابنما ها ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: